برگشتم بلاگفا با یه آدرس جدید، اونجا می بینمتون :)


وبلاگ جدید

اطاق آبی

     گرچه هنوز می گویم اتاق آبی، اما خوب که نگاه کنم چندان هم آبی نیست. پنجره های چوبی به خاکستری می زنند و طرح گچی دور دیوار آبی چرک شده است. دَرِ اتاق قدیمی تر از آن است که لبخند آبی داشته باشد. چکار می توانم بکنم، محبوس شده ام بین یک مشت فکر و یک مشت اجبار ناخودآگاه ِ پیش آمده. مثل همه ی سالها - و چقدر این سه تا کلمه ی پشت هم جهنمی هستند. مثل پتکی می مانند که نشانت می دهند هیچ جهشی نداشته ای - مثل همه ی تابستان ها بجز سال کنکور، بی هدف می نشینم کنج اتاق. کتاب می خوانم و بیشتر ازینکه حرف بزنم چت می کنم. بیشتر ازینکه حرفهای خودم بزنم، کپی می کنم و بیشتر ازینکه خودم باشم ماسکی هستم از خودم. چای می خورم، زیاد می خوابم، از نوبت دندان پزشکی می ترسم و حس می کنم به نوعی معتاد شده ام. وقتی زیاد از حد حس بی مصرفی می کنم چندصفحه کتاب می خوانم و عکس های اینستاگرام را بالا پایین می کنم. سوژه ای برای عکاسی ندارم. از نشان دادن کتابهایی که خوانده ام خسته شده ام. از روالِ خاکستری پیجَم. اما در دل این روزهای کسل کنجی از ذهنم نقشه می کشم و امیدوارم و لبخند می زنم و همان کنج است که مجبورم می کند به این اتاق خاکستری بگویم، اطاق آبی...

زجر شبیه نبودن

   وقتی از ممنوعیت رژ پررنگ می گویند تو نمی توانی از ممنوعیت لبخند بگویی. می خندی، شوخی می کنی وهر روز خودت را با هزار لیوان چای خفه می کنی ...

[ تَه ِقصه ]

  شروع قصه هایم همیشه خوب است. لبخند اول رابطه ها را بلدم، حرفهای پر از صمیمت اول دوستی ها را، خوب مداد طراحی دست گرفتن را و پروانه ای مضراب را به رقص دراوردن حتی.اما حیف که ادامه دهنده ی خوبی نیستم. لبخندهایم ماندگار نمی شوند. کیسه دان حرفهایم ته می کشند و صدایم ضعیف می شود. طرح هایم بی جان می شوند و مضراب درست روی سیمی که باید، نمی نشیند. همیشه به اوج قصه که می رسم روی کاناپه ای با رنگ بی حال لم داده ام و چای تلخ هورت می کشم. نمی دانم کی به بیراهه می روم و چرا قصه هایم همیشه ناتمام می مانند. چرا علاقه ام به ناخونک زدن قصه های ناتمام انقدر شدید است. چرا اول هر بیکاری کتابهای نصفه ام را دست می گیرم. سراغ تخته شاسی می روم. سنتور را تمیز می کنم و کمی بیشتر از هر بار دلم می گیرد...

آدمک تو دندونام گریه می کنن.

سه روزه وقتی عصبی میشم دندونم شدیدا درد میگیره...